حال مرا کسی درک می کند
که در سراشیبی ترین نقطه ی این شهر
به یاد کسی افتاده باشد
کسی شبیه تو
که تا دست هایت را باز می کردی
خطوط این جاده مرا به آغوشت می رساند
این سال ها اما
از تمام خیابان ها
جواب سربالا شنیده ام
می ترسم
از مسیرهایی که منحرفت کرده اند
و دوراهی هایی
که در یکی بود و یکی نبود
مرا به پایان هیچ قصه ای نمی رسانند
می ترسم و
حال مرا
تنها کلاغی درک م ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﻨﻮﺷﯽ ﺗﻪ ﻓﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﺪ _ علی صفری...
ادامه مطلبما را در سایت ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﻨﻮﺷﯽ ﺗﻪ ﻓﺎﻟﺖ ﺑﺎﺷﺪ _ علی صفری دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4blackpoem7 بازدید : 376 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 10:09